عاشقی از عاقلی خوشتر بود


غرقهٔ دریای ما خوشتر بود

یک سر مو میل غیری کی کند


هر که را سودای او بر سر بود

عقل را نقش و خیالی دیگر است


ذوق عشق و حال او دیگر بود

ای که گوئی ترک غیر او بگو


هرچه فرمائی بگویم گر بود

عشق سرمست است و جام می به دست


لاجرم سلطان بحر و بر بود

بازیابی لذت رندان ما


گر حریفت ساقی کوثر بود

نعمت الله از خدا جوید مدام


هر که یار آل پیغمبر بود